رمان محبوب هری پاتر با زبان فارسی و فرمت ePub [جلد اول-سنگ جادو]

****آپدیت شد***رمان محبوب و مشهور هری پاتر بسیاری از رکوردهای موجود برای عرصه کتاب را جابجا کرد و تا کنون چند صد میلیون نسخه از این مجموعه به فروش رفته است. متاسفانه نسخه الکترونیکی موجود به زبان فارسی از این سری رمان در قالب PDF و دارای قفل‌های متعدد و فونت‌های دستکاری شده بود که استخراج متن از آن کاری تقریبا غیرممکن است. با توجه به درخواست‌های شما عزیزان و محبوبیت بیش از حد این رمان، دست به کار شدیم و تقریباً تمام مجموعه را دوباره تایپ کردیم! امیدوارم که با به اشتراک گذاری صحیح این فایل ما را برای ادامه کار ترغیب نمایید.

این مجموعه رمان دارای 7 جلد است که به زودی تمامی جلدهای آن در اپل اپس قرار می‌گیرند. هری پاتر یک رمان با تلفیق چند ژانر متعدد است، اصلی‌ترین سبک آن را می‌توان خیال پردازی نامید اما زمینه‌های فانتزی، هیجان انگیز، عاشقانه، اسرار آمیز و ماجراجویانه در آن دیده می‌شود. این رمان به بیش از 65 زبان زنده دنیا ترجمه شده و بیش از نیم میلیارد از نسخه‌های آن به فروش رفته است. داستان هری پاتر در مورد یک کودک یتیم 11 ساله است، او به همراه خاله و پسر خاله‌اش زندگی می‌کند و با توجه به استعداد ذاتی او برای جادوگری به مدرسه‌ای مرتبط با این فن دعوت می‌شود. هر جلد از این رمان سرگذشت یک سال از زندگی این کودک است. سرگذشتی پر فراز و نشیب که شما را شیفته این داستان می‌‎کند. لازم به ذکر است که کتاب در بسیاری از نقاط با فیلم منتشر شده تفاوت دارد.

قسمتی از متن این کتاب:

آقا و خانم دورسلي ساکن خانه شماره چهار خيابان پريوت درايو بودند. خانواده آنها بسيار معمولي و عادي بود و آن ها از اين بابت بسيار راضي و خوشنود بودند. اين خانواده به هيچ وجه با امور مرموز و اسرار آميز سروکار نداشتند زيرا سحر و جادو را امر مهمل و بيهوده اي مي پنداشتند و علاقه اي به اين گونه مسائل نداشتند.

آقاي دورسلي مدير شرکت دريل سازي گرونينگز، مردي درشت اندام و قوي هيکل بود با گردني بسيار کوتاه که سبيل بلندي نيز داشت . همسر او، خانم دورسلي زني لاغر اندام بود با موهاي بور و گردني کشيده و بلند. بلندي گردنش بسيار برايش مفيد بود زيرا بيش تر وقتش را صرف سرک کشيدن به خانه ي همسايه ها مي کرد. آنها پسري داشتند به نام دادلي که به عقيده خودشان لنگه نداشت .

آنها خانواده ي مرفهي بودند و هيچ کم و کسري نداشتند اما در اين خانواده رازي وجود داشت که نبايد برملا مي شد. آن ها هميشه در هول و هراس بودند که مبادا روزي کسي به رازشان پي ببرد. حتي تصور اين که کسي از خانواده ي پاتر چيزي بداند برايشان غيرقابل تحمل بود. خانم پاتر خواهر خانم دورسلي بود اما سال ها بود که يکديگر را نديده بودند. در واقع خانم دورسلي وانمود ميکرد که خواهري ندارد زيرا خواهر او و شوهر بيمصرفش ذره اي به خانواده آن ها شباهت نداشتند. دورسليها هميشه از اين واهمه داشتند که روزي خانواده ي پاتر در آن حوالي آفتابي شوند و سرزبان ها بيفتند. آن ها اين را نيز ميدانستند که خواهر خانم دورسلي يک پسر کوچک دارد ولي هرگز او را نديده بودند و اين خود بهانه ي ديگري براي دوري کردن از پاترها به دست آن ها مي داد زيرا نمي خواستند پسرشان با پسر خانواده ي پاتر دوست و همبازي شود.

خلاصه ، داستان ما از يک روز سه شنبه آغاز شد. صبح آن روز وقتي آقا و خانم دورسلي از خواب بيدار شدند هوا ابري بود اما همه چيز عادي به نظر ميرسيد و هيچ نشانه اي از وقوع يک واقعه عجيب و اسرارآميز در سراسر کشور وجود نداشت . آقاي دورسلي که آوازي را زير لب زمزمه ميکرد يکي از کراوات هاي تکراريش را برداشت . خانم دورسلي نيز همان طور که پشت سر اين و آن غيبت مي کرد دادلي جيغ جيغو را روي صندليش نشاند.

هيچ يک از آن ها جغد قهوه اي رنگي را که از مقابل پنجره پر زد و رفت نديدند …..

توجه: برای تهیه این کتاب وقت زیادی صرف شده است، لذا خواهشمند است از آپلود فایل کتاب در مکان‌های دیگر جداً خودداری فرمایید و برای اشتراک گذاری کتاب در سایت‌ها، انجمن‌ها و وبلاگ‌ها تنها به این صفحه لینک دهید.
تغییر در نسخه جدید: حل مشکل کامل نمایش داده نشدن تعدادی از جمله‌های کتاب